تشیع علوی و تشیع صفوی - بخش اول
یکی از دوستان دانشمندم که از علمای «تشیع علوی» است مطلبی را گفت که بهترین نمونه است از نظر روانشناسی و انسانشناسی فرهنگی در نظام تشیع صفوی و نشان میدهد که در این فرقه اساساً ذهن مومن را به قدری منحط و ضعیف و تقلیدی بار میآورند که از حد انسانهای اولیه نوع کرومانیون هم از نظر هوشی و قدرت مغزی پایینتر است و برای ما قابل تصور نیست که بفهمیم در این ذهن چهها میگذرد و اساساً مکانیسم آن چگونه است.
میگفت، در مسجد گوهرشاد مشهد میرفتم، خانمی آمد، به اعتبار لباسم، خیال کرد از روحانیون مذهب «تشیع صفوی» هستم و گفت: آقا «یک استخاره بفرمائید!»
برای آنکه دلش نشکند، تسبیحم را در آوردم و رو به قبله ایستادم و مشغول ذکر و مقدمات ذهنی برای انجام عمل استخاره، دیدم گفت:آقا! گفتم: بله همشیره! گفت:
«لطفاً همان نیتش را هم خودتان بفرمایید!»
می بینیم که این «آقا» در مذهب صفوی اصلاً خودش همه کار را میکند: به جای مردم فکر هم میکند، نیت هم میکند! و مرید مقلد، بقدری در برابرش ذلیل و زبون است که خصائص و حقوق طبیعی انسانی را هم فاقد میشود و حتی بر خلاف مشهودات حسی و محسوسات عینی و واقعیات لمسی و روشن و بدیهی همه رای میدهد و آن هم درباره چیزی یا کسی که هیچ اطلاعی خودش ندارد و منابع خبر هم باز همین خود عوام الناساند و شخصی به نام آقای: «میگویند»! با این همه، مرید در برابر آقا، عقلش را و حتی حسش را هم نفی، و قضاوت مسلم خودش را انکار میکند.
و در اینجا است که هم معنی و هم عمق و درجه معنی این آیهی جلیل قرآن روشن میشود که:
اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله (توبه آیه 30)
و ما میدانیم که در تاریخ یهود و مسیحیت هرگز دورهای و فرقهای نبوده است که روحانیون دین خود را پرستش کنند. اینجا است که: قرآن خود تفسیر میکند که پرستش کردن کسی غیر از خدا به چه معنی است؟
اینها احبار و راهبان- یعنی روحانیون- خود را هم غیر از خدا، ارباب میگرفتند.
ارباب گرفتن یعنی چه؟ ارباب جمع رب است،.
رب، یعنی همین: آقا!
در برابر برده، مملوک، بنده!
و «مرید»! «مراد» و «ارادت» رابطه میان این آقا و این بنده در مذهب «آقاپرستی»
- لینک منبع
تاریخ: شنبه , 07 مرداد 1402 (11:16)
- گزارش تخلف مطلب