ارتباط میان اختلال دو قطبی و ارتکاب به جرائم خشونت آمیز
بر اساس تعریف DSM-5-TR و خلاصه روانپزشکی کاپلان و سادوک فردی که دارای اختلال دو قطبی است که دارای دوره های مانیا یا شیدایی و دوره های افسردگی اساسی است.
دوره افسردگی اساسی باید حداقل دو هفته طول بکشد و لااقل چهار علامت علائم مورد نظر را داشته باشد.علائمی مانند: تغییرات اشتها و وزن، تغیرات خواب و فعالیت، فقدان انرژی، احساس گناه، مشکل در تفکر و تصمیم گیری و افکار عود کننده مرگ یا خودکشی را هم داشته باشد.
دوره مانیا یا شیدایی، دوره مشخصی از "خلق دائما و به شکل غیرطبیعی بالا، گشاده و یا تحریک پذیر" است.مدت این دوره مشخص لااقل یک هفته و اگر لازم باشد که بیمار بستری شود،کمتر است.دوره هیپومانیا که لاقال باید چهار روز طول بکشد و علائمی شبیه علائم دوره مانیا دارد، منتهی آنقدر شدید نیست که اختلالی در عملکرد شغلی و اجتماعی ایجاد کند و هیچ ویژگی روان پریشانه ای در آن دیده نمی شود.
مانیا و هیپومانیا دارای یکسری ویژگی هستند از جمله: اعتمد به نفس بالا، کاهش نیاز به خواب، حواسپرتی،شدید بودن فعالیت های جسمی و ذهنی، وانجام مفرط فعالیت های خوشایند.
تعریف دو قطبی نوع یک عبارتست از: داشتن حداقل یک دوره مانیا یا مختلط و گاهی دوره های افسردگی اساسی در سیر بالینی.
دوره مختلط دوره ای به طول حداقل یک هفته است که در آن هر دو دوره مانیا و افسردگی اساسی تقریبا هر روز پیدا می شود.
اختلال دو قطبی نوع دو گونه ای از اختلال دو قطبی است که با دوره های افسردگی اساسی و هیپومانیا(نه مانیا) مشخص می شود.
زندگی برای بیماران دو قطبی سختی های زیادی دارد و آن ها در معرض خطر خودکشی قرار دارند و به دلیل تکانشگری بالایی که در دوره های شیدایی(مانیا) خود تجربه می کنند وکنترل کمی که در این دوره روی تکانه های خود دارند انتظار می رود که در این زمان به سمت جرم و جنایت رفته و بیشتر مرتکب جرایم خشونت آمیز شوند.
ولی بر اساس تحقیقاتی که در این زمینه در منابع مختلف از جمله: کتاب ها و مجلات و مقالات به دست آورده ام به نظر می رسد که این گمانه زنی ما با اندکی تفاوت درست از آب درامده است.
بر اساس نتایج به دست آمده بین ارتکاب جرایم خشونت آمیز و اختلال دوقطبی ارتباط مستقیمی وجود ندارد و افراد دارای این اختلال به صورت واضحی مرتکب جرایمی بیشتری نسبت به سایر اختلال ها و افراد دیگر نمی شوند اما زمانی که این اختلال با عوامل دیگری مانند سوء مصرف مواد و الکل همراه می شود شرایط تغییر کرده و آمار جرایم خشونت آمیز در این گروه نسبت به سایر افراد بالاتر است به عبارت بهتر نتایج نشان می دهد که در افرادی که دارای اختلال دو قطبی همراه با سوء مصرف مواد و الکل درصد جرایم خشونت آمیز بیشتر از افراد فاقد این اختلال است.
از طرف دیگر تحقیقاتی که دراین زمینه در میان خواهر و برادر های دارای اختلال دو قطبی انجام شد نشان داده است که ژنتیک تنها عامل تاثیرگذار در این مورد نیست و تعامل محیط و ژنتیک همراه با همبودی سایر اختلال ها و سوء مصرف مواد و الکل است که مشخص می کند فردی که دارای این اختلال است بیش از دیگران مرتکب جرائم خشونت آمیز می شود یا نه.اعمال مجرمانه در میان بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی رایج است و اغلب با اختلالات همبودی از جمله اختلالات مصرف مواد، اختلالات سلوک، ADHD و اختلالات شخصیت همراه است. در نتیجه شیوع اختلال دوقطبی در زندان بالاست بنابراین تکرار اعمال مجرمانه در مورد این بیماران نگران کننده است.
پس برای کاهش جرایم خشونت آمیزی توسط افراد دارای این اختلال چه در بیرون از زندان ها و چه در زندان برای جلوگیری از تکرار این جرائم باید درمان های لاز صورت گرفته و در کنار آن درمان سوءمصرف مواد به صورت جدی پیگیری شود زیرا می تواند باعث کاهش خطرارتکاب جرائم خشن در این گروه گردد.
گردآورنده: یلدا امیرساسان
گردآوری شده از کتاب DSM-5-TR، خلاصه روانپزشکی کاپلان و سادوک جلد اول، مجله پزشکی Archives of General Psychiatry
- لینک منبع
تاریخ: یکشنبه , 14 آبان 1402 (01:28)
- گزارش تخلف مطلب