بررسی سرمایه ی اجتماعی و ابعاد آن
مقدمه
دغدغه تنزل روابط اجتماعی از جمله موضوعاتی است که به کرات در جامعه شناسی کلاسیک و معاصر به چشم میخورد. شاید بتوان به تعبیری گفت که تولد جامعه شناسی معلول نگرانی مربوط به روند رو به تنزل روابط اجتماعی در نتیجه صنعتی شدن و آغاز مدرنیته بوده است. جامعه شناسان اولیه درباره انتقال از گمان شافت به گزل شافت (تونس 1887) و یا در مورد تاثیر زندگی شهری بر حیات انسانی (زیمل1903) نظارت فراوانی ابراز داشتهاند. به نظر زیمل فرایندههایی نظیر تقسیم کار فزاینده؛ عقلانیت مفرط؛ سلطه روز افزون و … سبب پیدایش دلزدگی و احتیاط در روابط اجتماعی موجود در کلان شهر شده است. به موازات افزایش افراد؛ روابط چهره به چهره کار کرد خود را از دست داده و جای خود را به نوع دیگری از روابط میدهند..به اعتقاد زیمل؛ نتیجه چنین شرایطی؛ ناپایداری روابط و کاهش اعتماد اجتماعی است (شارعپور، 1379، 15).
یکی دیگر از پیامدهای تنزل روابط اجتماعی به خطر افتادن تولید کالاهای عمومی است، منظور از کالاهای عمومی منابعی است که تمامی اعضای جامعه میتوانند از آنها بصورت رایگان استفاده کنند؛ (مثل، حکومت دمکراتیک، امنیت اجتماعی، کمکهای اقتصادی و اطلاعات).پس زندگی جمعی و پیوندهای فعال و پویا میان اعضای اجتماع میتواند موجبات رفاه و خوشبختی جامعه را فراهم نماید که این پیوندها را با عنوان سرمایه ی اجتماعی میشناسند؛ سرمایه ی اجتماعی یعنی اعتماد و شبکههای تعاملی که میتواند با تسهیل اقدامات هماهنگ؛ کارائی گروه را در دستیابی به برخی اهداف خود بهبود بخشد. نقش چشمگیر سرمایه ی اجتماعی و نحوه حضور آن در زندگیکنشگران اجتماعی بعنوان راه حلی برای مشکل تولید کالاهای عمومی، توجه بسیاری از جامعه شناسان از جمله جیمزکلمن، پی یوبوردیو، راپرت پاتنام و فرانسیس فوکویاما را به خود جلب کرده است (همان، 16و15).
تاریخچه ی مطالعات سرمایه ی اجتماعی:
اصطلاح سرمایه اجتماعی قبل از سال 1916، در مقاله ای توسط هانی فان از دانشگاه ویرجینیای غربی مطرح شد.اما اولین بار در سال 1961، کتابی در امریکا بوسیله شخصی به نام ژان ژاکوب نوشته شد که این اصطلاح سرمایه ی اجتماعی را بکار برد و منظورش این بود که در حاشیهنشینهای شهر، ویژگیها و خصلتهایی وجود دارند که آنها میتوانند به خوبی با همدیگر ارتباط برقرار کنند و گروههایی را تشکیل دهند که خودشان مسائل و مشکلاتشان را حل کنند.
در اصل، در آنجا منظور از سرمایه ی اجتماعی، نوعی همکاری و هم فکری خودجوش و از درون گروههای محروم حاشیه نشین بود.(توسلی؛ 1384،2).
گلن لوری اقتصاددان نیز همچون ایوان لایت جامعه شناس، اصطلاح سرمایه اجتماعی را در دهه 1970 برای توصیف مشکل توسعه اقتصادی درون شهری به کار برد. (فوکویاما، 1379، صفحه 10)
سرمایه ی اجتماعی از جمله مفاهیم چند وجهی در علوم اجتماعی است که در اوایل قرن بیستم به صورت علمی و آکادمیک مطرح و از سال 1980 وارد متون علوم سیاسی و جامعه شناسی شد و ابتدا توسط جاکوبز، بوردیو، پاسرون و لوری مطرح میشود، اما توسط کسانی چون کلمن، بارت، پانتام و پرتز بسط و گسترش داده میشود. (ازکیا و غفاری؛ 1383: 278) و (وال، 1998، صفحه 259).
کاربرد مفهوم سرمایه ی اجتماعی بصورت آنچه که امروزه مدنظر است به تدریج در دهه 1990 رایج شده است اما این به معنای این نیست که در آثار جامعه شناسان کلاسیک اثری از این مفهوم نباشد، در آثار اندیشمندان و جامعه شناسانی چون مارکس و وبر و دورکیم میتوان به جستجوی این مفهوم پرداخت و در اندیشمندانی چون مارکس، زمیل دورکیم، وبر و پارسونز به مفاهیمی همچون اضطرار؛ نفع جمعی، ارزشها و اعتماد اجتماعی توجه شده که هر یک ابعادی از مفهوم سرمایه ی اجتماعی را در بر میگیرد.(توسلی؛ 1384، 3).
تقسیم بندی سرمایه ها
1- سرمایه ی مادی (اقتصادی)
بطور سنتی، سرمایه ی مادی (اقتصادی)، آن چنان که امروزه متداول است، بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. اقتصاددانان اولین گروهی بودند که مفهوم سرمایه ی اجتماعی را در این معنا بکار بردند.
آنان این مفهوم را به مثابه داراییهای مالی یا زیرساختهای مادی تعریف کردند، فرهنگ بزرگ علوم اقتصادی، سرمایه ی اجتماعی را کل سرمایه یهای موجود در یک اقتصاد میداند که نه تنها شامل ساختمان و ماشینهای تولیدی میشود. بلکه تجهیزاتی مثل بیمارستان، آموزشگاه و صنایع دفاعی را هم در بر میگیرد.
این تعریف بعدها با محدودتر شدن به برخی هزینههای دولتی اصلاح گردید و جانشین سرمایه ی اجتماعی برای اقتصاددانان، اصطلاحات دیگری مانند: «زیر ساخت اجتماعی» (social infrastructure) و خدمات اجتماعی (social services) میتواند باشد.(شاه حسینی، 1382:24).
2- سرمایه ی انسانی human capital
مفهوم نزدیک دیگر به سرمایه ی اجتماعی، سرمایه ی انسانی است. این مفهوم به معنی سرمایه ی گذاری برای پرورش انسانی فرهیخته، سالم و مطلع است و شامل مراقبتهای خانوادگی سالهای پیش از آموزش پیش دبستانی، کار آمدی بعد از پایان تحصیلات مدرسه ای، سرمایه ی گذاری در آموزش رسمی دانشگاهی و سرمایه ی گذاری در اطلاعات بازار کار از طریق جستجوی شغل است. در واقع سرمایه ی انسانی را باید مهارت و توانایی (آنچه که در گروهها ی داوطلبانه بدان شدیداً نیازمندیم) دانست که افراد آنرا کسب میکنند؛ مانند تواناییهایی در زمینه کسب میزان تحصیلات، تواناییهای کلامی و ارتباطی، اعتماد به نفس، قدرت رهبری و … و از این تواناییها میتوان بعنوان ابزار و محملی برای رشد و توسعه سرمایه یهای اجتماعی استفاده کرد. میتوان از جامعهای که ذخیره مطلوبی از سرمایه ی اجتماعی دارد این انتظار را داشت که در تولید سرمایه یهای انسانی و تقویت آنها نیز موفق باشد. اما در بیان تفاوت میان این دو وجه سرمایه ی میتوان گفت: سرمایه ی اجتماعی متعلق به گروههاست نه به افراد. (فوکویاما، 13:1379).
بسترهای همچون خانواده، سازمانها و گروههای مدنی که امروزه با گسترش ارتباطات سیار، بسیار اهمیت یافتهاند، میتواند محمل مناسبی برای سرمایه ی اجتماعی باشد. به تعبیر دیگر مبنای سرمایه ی اجتماعی در ویژگیهای جمعی و ساختاری یک جامعه نهفته است و هنجارهایی که شالوده سرمایه ی اجتماعی را تشکیل میدهد در صورتی معنا پیدا میکند که بیش از یک نفر در آن سهیم باشد(مانند گروههای داوطلبان)، اما سرمایه ی انسانی متعلق به افراد است. (همان، 25).
3- سرمایه ی فرهنگی (culture capital)
یکی دیگر از مفاهیم نزدیک به سرمایه ی اجتماعی، سرمایه ی فرهنگی است. به تعبیر پیتر بوردیو وقتی از سرمایه ی فرهنگی سخن میگوییم مجموعهای از دانشها و تواناییهای شناختی را مد نظر قرار میدهیم که در شکل کالاها و ابزارهای فرهنگی متجلی میشود. در این معنا که بی شباهت به مفهوم سرمایه ی انسانی در نزد کلمن نیست. سرمایه ی فرهنگی تمام آن چیزی است که امروزه ما بعنوان کالاهای فرهنگی میشناسیم. این کالاها صورتی از سرمایه ی فرهنگی هستند که بر روابط اجتماعی و ساختی شبکه پویا و کارآمد اجتماعی تاثیر میگذارند. صورت دیگر سرمایه ی فرهنگی خود را بیشتر در عادات و نگرشهای افراد جامعه نمایان میسازد. در این معنا سرمایه ی فرهنگی، تمایلات، عادات و نگرشهایی را در بر میگیرد که استعداد استفاده از شرایط و توانایی های بالقوه را به افراد میدهد تا بر وجوه شناختی و معرفتی خود بیفزایند. تمام مهارتها و آمادگیهایی را که میتوان در محیط خانه و مدرسه به کودکان آموخت. مثل احساس مفید بودن، توانایی ابراز وجود و اظهار نظر و مهارتهای دیگر از این دستهاند. به این ترتیب در مییابیم که سرمایه اجتماعی کمک میکند تا پتانسیلها و استعدادهایی که پراکنده و بصورت فردی در اختیار افراد جامعه است (یعنی همان سرمایه انسانی و فرهنگی) به شکل جمعی برای رفع مشکلات و معضلات موجود در مناسبات بین فردی به کار گرفته شود.(همان:26).
دو تفاوت مهم سرمایه با دیگر سرمایهها مانند سرمایه مادی و فیزیکی این است که این مشکل از سرمایه حاصل روابط و تعاملات اجتماعی مبتنی بر اعتماد و مشارکت اعضای گروههای اجتماعی است و به شکل عینی و فیزیکی وجود ندارد و تفاوت دیگر اینکه از نظر کلمن سرمایه اجتماعی هر چه بیشتر مصرف شود افزایش خواهد یافت و درصورت عدم مصرف رو به کاهش و نابودی خواهد گذارد.(همان:26).
4- سرمایه اجتماعی (Social Capital)
- حاصل انباشت منابع بالقوه و یا بالفعلی(مانند تخصص ها و مهارت ها) است که مربوط به مالکیت یک شبکه با دوام از روابط کم و بیش نهادینه شده در بین افرادی است که با عضویت در یک گروه ایجاد میشود.
- «سرمایه اجتماعی در روابط میان افراد تجسم مییابد و موقعی سرمایه اجتماعی بوجود میآید که روابط میان افراد به شیوهای دگرگون شود که کنش را تسهیل کند.» [1]
- سرمایه اجتماعی در جریان اصلی جامعهشناسی آمریکایی بویژه در روایت کارکردگرایانه آن عبارت است از روابط دوجانبه، تعاملات و شبکههایی که در میان گروههای انسانی پدیدار میگردند و سطح اعتمادی که در میان گروه و جماعت خاصی به عنوان پیامد تعهدات و هنجارهایی پیوسته با ساختار اجتماعی یافت میشود.
- سرمایه اجتماعی مجموعه هنجارهای موجود در سیستم های اجتماعی است که موجب ارتقای سطح همکاری اعضای آن جامعه گردیده و موجب پایین آمدن سطح هزینه های تبادلات و ارتباطات می گردد یعنی فوکویاما سرمایه اجتماعی را به عنوان توانایی افراد برای کار با یکدیگر در جهت اهداف عمومی در گروهها و سازمانها تعریف میکند. (فوکویاما 1999).
- از نظر رابرت پاتنام منظور از سرمایه اجتماعی، وجوه گوناگون سازمانهای اجتماعی نظیر اعتماد، هنجار و شبکهها ست که میتوانند با ایجاد و تسهیل امکانات هماهنگ، کارایی جامعه را بهتر کنند.(ازکیا و غفاری، 278:1383).
- بانک جهانی نیز سرمایه اجتماعی را پدیده ای می داند که حاصل تاثیر نهادهای اجتماعی، روابط انسانی و هنجارها بر روی کمیت و کیفیت تعاملات اجتماعی است وتجارب این سازمان نشان داده است که این پدیده تاثیر قابل توجهی براقتصاد و توسعه کشورهای مختلف دار.[2]
- سرمایه اجتماعی را می توان حاصل پدیده های ذیل در یک سیستم اجتماعی دانست:
اعتماد متقابل؛تعامل اجتماعی متقابل؛گروههای اجتماعی؛احساس هویت جمعی و گروهی؛ احساس وجود تصویری مشترک از آینده؛کار گروهی.(فلورا 1999)
توضیح بیشتر در مورد سرمایه ی اجتماعی:
سرمایه اجتماعی مفهومی است که تقریباً از دهه 80 میلادی وارد متون توسعه اقتصادی، جامعهشناسی و سیاسی شده و یک مفهوم بین رشتهای است که در چند حوزه نظریهپردازان برجسته روی آن کار میکنند که از آن جمله میتوان به کارهای افرادی چون جیمز کلمن، پیربوردیو، رابرت پاتنام و فرانسیس فوکویاما اشاره کرد.
به نظر کلمن سرمایه اجتماعی ترکیبی از ساختارهای اجتماعی است که تسهیلکننده کنشهای معینی از کنشگران در درون این ساختارهاست. سرمایهی اجتماعی مانند دیگر اشکال سرمایهی مولد است که بدون آن نیل به برخی از اهداف میسر نیست. به نظر او سرمایه اجتماعی منبعی برای کنش افراد است. برای مثال، گروهی از افراد که واقعا به یکدیگر اعتماد دارند در قیاس با گروهی که فاقد چنین اعتمادی در بین خود هستند از قوای همکاری بیشتری با یکدیگر برخوردارند.
پس سرمایه اجتماعی از نظر جیمز کلمن منبعی اجتماعی ساختاری است که دارایی و سرمایه افراد محسوب میشود. این دارایی شی واحدی نیست بلکه ویژگیهایی است که در ساختار اجتماعی وجود دارد و باعث میشود افراد با سهولت بیشتری وارد کنش اجتماعی شوند.این نوع سرمایه امکان دستیابی به هدفهای معینی را که در نبود آن دست نیافتنی است فراهم میسازد.
مهمترین ویژگی سرمایه اجتماعی از نظر کلمن نظام تعهدات و انتظارات است یعنی اگر فرد A برای B کاری انجام دهد با اعتماد به اینکه B در آینده آن را جبران خواهد کرد، این امر انتظاری را در A و تعهدی را در B برای حفظ اعتماد ایجاد میکند. این تعهد مانند برگهای اعتباری در دست A است و اگر او تعداد زیادی از این برگهها از افرادی که با آنها رابطه دارد در دست داشته باشد همانند سرمایه مالی بزرگی برای A اعتباری را ایجاد میکند که در صورت لزوم میتواند ازآن استفاده کند. (ازکیا و غفاری، 278:1383).
مطالعه پاتنام به همراه دو همکار ایتالیاییاش در پی اصلاحاتی انجام شد که حکومت مرکزی ایتالیا جهت تمرکززدایی و گسترش دمکراسی از طریق ایجاد حکومتهای منطقهای صورت داد. پاتنام پس از مدتی مطالعه این سؤال را مطرح کرد که با وجود سیاستهای مشخص و یکسان دولت مرکزی چرا نهادهای دموکراتیک در شمال ایتالیا کارآمدتر از جنوب عمل میکنند به علاوه چه عاملی اختلاف رشد اقتصادی شمال و جنوب ایتالیا را توضیح میدهد در شمال ایتالیا نهادهای جمعی بهتر کار میکردند، مردم بیشتر در انتخابات شرکت میکردند و عملکرد سازمانهای اداری مطلوبتر بود در حالی که در جنوب ادارات پاسخگوی شهروندان نبودند و شهروندان نیز به حکومت منطقهای اعتمادی نداشتند.
به تعبیر پتنام همکاری و تعاون داوطلبانه در جایی که ذخیره و انباشت اساسی از سرمایه اجتماعی در قالب قواعد مبادله و شبکه های تعهد مدنی وجود داشته باشد به آسانی صورت میگیرد.
سرمایه اجتماعی دلالت بر اشکالی از سازمان اجتماعی چون اعتماد، قواعد و شبکهها دارد که میتوانند کارایی جامعه را از طریق کنشهای متناسب تسهیل کنند. در نتیجه تعاون خود انگیخته از طریق سرمایه اجتماعی تسهیل میشود. (همان، 278)
سرمایه اجتماعی عنصری مطلوب برای انجام همکاری های درون گروهی است و هر چه میزان آن بالاتر باشد دستیابی گروه به اهداف خود با هزینه کمتری انجام میگیرد. اگر در گروهی به سبب نبود ویژگیهایی مانند اعتماد و هنجارهای مشوق مشارکت و سرمایه اجتماعی به اندازه کافی فراهم نباشد، هزینه های همکاری افزایش خواهد یافت و تحقق عملکرد، بستگی به برقراری نظام های نظارتی و کنترل پر هزینه پیدا خواهد کرد. در مقابل، وجود سرمایه اجتماعی به میزان کافی و مناسب، سبب برقراری انسجام اجتماعی و اعتماد متقابل شده و هزینههای تعاملات و همکاری های گروهی کاهش مییابد و در نتیجه عملکرد گروه بهبود مییابد. (شاه حسینی، 1382: 41 و42).
به نظر پاکستون (1999)، سرمایه اجتماعی دو مولفه پیوستگی های عینی بین افراد بعنوان شبکه عینی که افراد را در یک فضای اجتماعی به یکدیگر پیوند میدهد و نوعی پیوند ذهنی که موجب شکل گیری روابط مبتنی بر اعتماد متقابل و روابط عاطفی مثبت اعضای جامعه نسبت به یکدیگر میشود را شامل میگردد. سرمایه اجتماعی نوعی انرژی بالقوه و تسهیل کننده کنش است که میتواند در سطوح مختلف ساختار اجتماعی، سطوح خرد، میانی و کلان مورد استفاده قرار گیرد. در اندیشه پاتنام و فوکویاما سرمایه اجتماعی بعنوان یک پدیده جامعه شناسی کلان لحاظ شده است. بنظر آنها ملتها میتوانند از سطوح متفاوتی از سرمایه اجتماعی برخوردار باشند که فرصت را برای تحقق دمکراسی یا صنعتی شدن آنها فراهم میسازد، در نهایت در شرایط وجود سرمایه اجتماعی شاهد بسط و گسترش فرایند مشارکت در حوزههای مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، و نیز بسط انجمن های داوطلبانه خواهیم بود؛ فرایندی که میتواند ساز و کار موثری برای نیل به توسعه باشد (ازکیا و غفاری، 279:1382).
عناصر و مولفه های سرمایه ی اجتماعی:
برخی عناصر اصلی سرمایه اجتماعی عبارتند از: آگاهی به امور عمومی، سیاسی و اجتماعی / اعتماد عمومی/ اعتماد نهادی/ مشارکت غیررسمی همیارانه/ مشارکت غیررسمی خیریهای / مشارکت غیررسمی مذهبی / شرکت در اتحادیهها، انجمنها، سازمانها و موسسات مدنی رسمی.
با این وجود به نظر ما مولفه های اعتماد اجتماعی، انسجام اجتماعی و مشارکت اجتماعی که در یک رابطه متعامل قرار گرفته و هر کدام تقویت کننده دیگریاند از مولفههای اصلی سرمایه اجتماعی محسوب میشوند. این سه مولفه از مفاهیم کلیدی جامعه شناسی نیز هستند.
1- اعتماد اجتماعی (social trust)
اعتماد و لازمه شکل گیری پیوندها و معاهدات اجتماعی است، اعتماد اجتماعی ایجاد کننده تعاون و همیاری است و فقط در این حالت است که در عین وجود تفاوتها قادر به حل مشکلات و انجام تعهدات اجتماعی میشود. اعتماد اجتماعی برگرفته از عدالت برابری و امنیت اجتماعی نیز زاینده آنها میباشد. آنتونی گیدنز، اعتماد و تأثیر آن بر فرآیند توسعه را زیربنا و زمینه ساز اصلی در جوامع مدرن میداند، هر جا که سطح اعتماد اجتماعی بالا باشد مشارکت و همیاری مردم در عرصههای اجتماعی بیشتر و آسیبهای اجتماعی کمتر است (اکبری، 1383؛11).
زتومکا که در میان جامعه شناسان معاصر مبحث اعتماد اجتماعی را مورد عنایت ویژه قرار داده؛ معتقد است که توجه به اعتماد اجتماعی ایده جدیدی نیست، بلکه یک جریان چند قرنی است..
بنظر او "برخورداری جامعه جدید از ویژگی های منحصر بفردی چون آینده گرایی؛ شدت وابستگی متقابل، گستردگی و تنوع جوامع، تزاید نقشها و تمایز اجتماعی، بسط نظام انتخاب، پیچیدگی نهادها و افزایش ابهام، ناشناختگی و تقویت گمنامی، و غریبه بودن نسبت به محیط اجتماعی، توجه به اعتماد اجتماعی و نقش آن در حیات اجتماعی شاهد رشد نوعی جهت گیری فرهنگ گرایانه که در خود نوعی چرخش از مفاهیم سخت به مفاهیم نرم را دارد. چنین چرخشی زمینه توجه عمیقتر به مفاهیم اعتماد را به دنبال داشته است و در طی دو دههیگذشته شاهد موج جدیدی از مباحث مربوط به اعتماد در مفاهیم علوم اجتماعی بویژه جامعه شناسی هستیم (ازکیا و عفاری، 1382، 280).
بیاعتمادی پدیدهای روانشناختی است که فرد اطمینان به خود را از دست میدهد و به ناتوانی خود اذعان دارد این روند از نقطه نظر کلان به بیاعتمادی در سطوح ملی میرسد، پدیده بیاعتمادی توان حرکت و خلاقیت را از خود میگیرد و او را به موجودی بیتحرک و خنثی تبدیل میکند، بحران سیاسی؛ اقتصادی و اجتماعی در سطح جامعه و فراگیر شدن آن باعث بیاعتمادی افراد میشود. و موجب سلب اعتماد افراد نسبت به همدیگر و مجموعه آنها نسبت به جامعه میشود و اتحاد و پیوستگی ملی به قیمت کسب امنیت فردی به خطر جدی میافتد، شدت چنین وضعیتی نزول معیارهای اخلاقی فرد و نادیده گرفتن معیارهای جمعی و در نهایت تجاوز به حقوق دیگران حتی به صورت آشکار و بصورت باجگیریهای مختلف است. (اکبری،12:1383)
هرچه یک گروه اجتماعی دارای شعاع اعتماد(RADIUS OF TRUST) بالاتری باشد، سرمایه اجتماعی بیشتری نیزخواهد داشت. چنانچه یک گروه اجتماعی برون گرایی مثبتی نسبت به اعضای گروههای دیگر نیز داشته باشد، شعاع اعتماد این گروه از حد داخلی آن نیز فراتر می رود.
نگاه کریستوفر مور به دو مفهوم کلی است: تضاد و خصومت؛ اعتماد و همکاری
او با یک رویکرد روانشناختی به این دو مفهوم مینگرد و در واقع به دنبال این است که دریابد چگونه میتوان در گروهها یا سازمانهای اجتماعی اعتماد را جایگزین تضاد کرد. مور تضاد بین گروهها را نتیجه پنج عامل کلی میداند که ماهیتی روانشناختی دارد:
- احساسات: منظور مور از این مفهوم، احساسات منفیای است که بین گروهها نسبت به همدیگر وجود دارد.
- وجود تصورات قالبی و باورهای از پیش تعیین شده آنها نسبت بهم.
- عدم اعتماد: بنظر مور یکی از مسائل مهمی که باعث تضاد در یک گروه میشود بیاعتمادی و عدم اطمینان افراد از همدیگر است.
- مشروعیت: که خود شامل مشروعیت خود افراد، مشروعیت خود نیازهای آنها میشود.
- فقدان ارتباطات حاکم بر گروه یا سازمان.
کریستوفر دبلیومور می گوید تنها در صورتی میتوان اعتماد را جایگزین تضاد کرد که این موانع وجود نداشته باشند.(همان 15-14)
2- انسجام اجتماعی (SOCIAL SOLIDARITS)
امیل دورکیم از اولین جامعه شناسانی است که مفهوم انسجام و همبستگی اجتماعی را مورد مطالعه قرار داده است و وجود آنرا برای هر جامعهای لازم میداند.
جاناتان ترنر به نقل از دورکیم میگوید انسجام وقتی رخ میدهد که عواطف افراد به وسیله نمادهای فرهنگی تنظیم شوند، جاییکه افراد متصل به جماعت، اجتماعی شده باشند، جاییکه کنشها تنظیم شده و به وسیله هنجارها هماهنگ شدهاند و جاییکه نابرابریها قانونی تصور میشود(اکبری؛17:1383).
بنابراین جوامع مادامیکه جمعیت آنها اندک بوده و جوامعی ساده با باورها و ارزشهای محدود و ساده بودند انسجام در آنها مکانیکی بوده است اما دورکیم معتقد است جوامع سنتی در روند تکاملی خود تحت تاثیر عواملی، تغییراتی را در خود پذیرا میشوند مهمترین این عوامل از نظر دورکیم پیشرفت تقسیم کار است که باعث تحولی عظیم در این جوامع گشته و در حقیقت بدلیل تقسیم کار است که جامعه سنتی مبتنی بر انسجام مکانیکی به جامعه صنعتی مبتنی بر همبستگی ارگانیکی تبدیل میگردد(همان:18).
لذا وجود تقسیم کار است که جامعهای با ماهیتی سنتی را به جامعهای دگرگون شده و با ماهیتی صنعتی بدل میکند. تقسیم کار هر چه پیچیدهتر و تخصصیتر میشود توافق روی دایرههای اخلاقی کاهش مییابد و تمایزات بین افراد رشد می کند وفاق حاصل از انسجام مکانیکی جای خود را به وفاق جدیدی میدهد که برخاسته از انسجام ارگانیکی نظم جدید است (همان:18). اما در این زمینه که چه چیزی تقسیم کار را ایجاد و تشدید میکند دورکیم میگوید «بین تراکم مادی و تراکم اخلاقی پیوند نزدیکی وجود دارد به گونهای که با افزایش تراکم مادی دورکیم به عناصری چون افزایش تراکم جمعیت، افزایش و تشکیل شهرنشینی، تعداد و سرعت راههای ارتباطی و حمل و نقل اشاره دارد». دورکیم معتقد است وقتی جامعهای افزایش یافته متنوع میگردد. رشد و افزایش تعاملات افراد به پیچیدگی و تخصصیتر شدن تقسیم کار و تراکم اخلاقی میانجامد و به تعبیر گیروشه از این جریان متحرک عمومی، لاجرم درجه بسیار بالایی از فرهنگ حاصل خواهد شد. و بنا براین همین شدت روابط است که تمدن را در جوامعی میسازد که انسجامش دیگر از نوع ارگانیکی است.(همان:18-19).
توجه: برخی کارهای داوطلبانه در جهت گسترش انسجام اجتماعی:
1- جمع آوری اعانات و کمک های نقدی و غیر نقدی مردمی
2- عیادت و دلجویی از بیماران و مددجویان
3- برگزاری مسابقات ورزشی با هدف شادی بخشی، امیدزایی و جمع آوری کمک ها
4- همراهی، همدلی، مساعد و مصاحبت با بیماران
5- همراهی بیماران در امور جاری زندگی مانند پیاده روی، درد دل کردن، هواخوری، رفتن به سفرهای کوتاه و مقدور، ایجاد تنوع و...
6- کمک به افراد معلول در انجام برخی کارهای سخت زندگی روز مره
7- شناسایی و معرفی خانواده های دارای بیماری های خاص و هزینه بردار
8- شناسایی و معرفی خانواده های دارا که می توانند و مایلند از ایتام نگهداری یا پشتیبانی مالی نمایند.
9- انجام فعالیت در جهت شناساندن مراکز حمایتی و اهداف داوطلبان از طرق مختلف مانند توزیع بروشور، مجله و...(همان،41)
3- مشارکت اجتماعی
الف) مفهوم لغوی مشارکت
واژه مشارکت یک کلمهی عربی و بر وزن مفاعله است. مشارکت در فرهنگ معین به معنای شرکت دادن، انبازی کردن و همین طور به معنای تعیین سود یا زیان دو یا چند تن که با سرمایه یهای معین در زمانهای مشخص به بازرگانی پرداختهاند آمده است.دهخدا نیز در لغت نامهی خود این مفهوم را مأخوذ از تازی و به معنی شراکت و انبازی کردن و حصهداری و بهرهبرداری میداند.(اکبری؛ 27:1383) همچنین عدهای مشارکت را از لحاظ لغوی به معنی کمک فعال و واقعی مشخص به یک عمل میدانند. آلن بیرو میگوید: «مشارکت به معنای سهمی در چیزی یافتن و از آن سود بردن و یا در گروهی شرکت جستن و بنابراین با آن همکاری داشتن است، به همین جهت از دیدگاه جامعه شناسی باید بین مشارکت بعنوان حالت یا وضع (امر شرکت کردن) و مشارکت بعنوان عمل و تعهد مشارکت) تمیز قائل شده واژه مشارکت معادل واژه «participation» لاتین است که از حیث لغوی به معنای درگیری و تجمع برای منظور خاص میباشد. در فرهنگ بینالمللی و بستر معانی زیر برای اصطلاح «participation» آمده است: عمل یا وضعیت شرکت جستن، بهرهوری در چیزی، مشارکت بر اساس رابطه خویشاوندی که بیش از یک نفر در آن شرکت داشته باشند.(همان:28-27)
ب) مفهوم و معنای مشارکت
مفهوم مشارکت قدمتی به درازای تاریخ زندگی اجتماعی بشر دارد که در طول حیات طولانی خود روند تکامل و دگرگونی را پشت سرگذاشته و به اقتضای شرایط زمانی و مکانی خود تعاریف مختلفی به خود دیده است. کائوتری اعتقاد دارد که مشارکت به قدمت تاریخ بشری پیشینه دارد چرا که نظر و عمل مشارکت در بطن هر جامعه و در مفاهیمی چون دلبستگی، اتحاد، همکاری، انجمن و مانند آنها نهفته است و از قدیم شالوده پیدایش اجتماعی انسان شناختی نوع بشر تلقی شده است(اکبری؛ 28:1383). به نظر هال تعارض بین دیدگاههای عمل گرایانه و دیدگاههای عمدتا فلسفی از مشارکت موجب شده است که مفهوم مشارکت تبدیل به یک مفهوم چند وجهی شود و در طی زمان با معنای متفاوتی هویدا شود.(ازکیا و غفاری؛ 183:1380).
به دلیل همین پیچیدگی است که تعریف واحدی از مفهوم مشارکت نمیتوان یافت که همه صاحبنظران روی آن توافق داشته باشند، لذا تعاریف گوناگونی از مشارکت در حوزههای مختلف علوم انسانی وجود دارد که به ذکر تعدادی از آنها مبادرت خواهیم کرد:
سازمان بینالمللی کار (I.L.O) مشارکت را سهم افراد یا گروههای سازمان یافته و جمعیت فعال، از لحاظ اقتصادی در تسریع اقتصادی و اجتماعی بیان مینماید (اکبری؛ 29:1383).
همچنین در تعریف مشارکت گفته شده: «مشارکت مردمی به معنای کوشش و تلاش جمعی در یک چارچوب سازمانی است که اعضا با ائتلاف منابع در صدد دستیابی به اهداف خودشان هستند. در نتیجه، مشارکت فرایندی فعال است که هر یک از مشارکتکنندگان به واسطه اندیشه، تأمل و نظارت فعالشان به اقدام و عمل مشارکتی ترغیب میشوند». او در بیان مفاهیم کلیدی این تعریف به موارد زیر اشاره میکند:
- مشارکت، فعالیت سازمان یافته از طرف مردم متحد و متجانس است که واحد اولیه آنرا متقاعد شدن افراد به کنش جمعی تشکیل میدهد؛
- مبادرت به کنش و عمل جمعی؛
- تفکر و تامل مستقیم نسبت به کارها و فعالیتها؛
- نظارت بر فرایند مشارکت (ازکیا غفاری 292:1383 و 291).
یونسکو نیز مشارکت را فرایندی برای خود آموزی اجتماعی و مدنی؛ حق بشر و پیش شرط توسعه " میداند و معتقد است توسعه باید از مردم و از آنچه میخواهد و از آنچه میاندیشند و باور دارند آغاز شود (اکبری،30:1383).
تعدد و گستردگی سازمانهای محلی و غیر دولتی در یک جامعه، شاخص و بیانگر وجود مشارکت اجتماعی در آن جامعه است؛ تا جائی که جامعهی مدنی به واسطهی بسط و گسترش مشارکتهای اجتماعی و نهادهای مدنی تعریف میشود. نهادهای مدنی، تشکلهایی مردمی و غیر دولتی هستند که در حد فاصل تودههای مردم با دولت وجود میآیند و بخشی از مردم را برای دست یابی به هدفی مشخص، و در یکی از حوزههای اجتماعی سازماندهی میکنند «دامنه فعالیت این نهادها که به منظور مشارکت سازمان یافتهی مردم تشکیل میگردند بسیار گسترده است. اتحادیههای صنفی، احزاب سیاسی، بنگاههای اقتصادی خصوصی، شرکتهای تعاونی، گروههای هنری، مطبوعات، موسسات خیریه و حتی اجتماعات محلی مشتمل بر ساکنان یک خیابان و محله میتوانند مثالهایی از نهادهای مدنی باشند» (ازکیا، غفاری 292:1383).
بنابراین مشارکت اجتماعی را میتوان فرایند سازمان یافتهای دانست که از سوی افراد جامعه به صورت آگاهانه، داوطلبانه و جمعی با در نظر داشتن هدفهای معین و مشخص به منظور سهیم شدن در منابع قدرت انجام میگیرد. شهود چنین مشارکتی، وجود نهادهای مشارکتی چون انجمنها، گروهها، سازمانهای محلی و غیر دولتی است.(همان، 293).
دو مثال برای درک اهمیت و معنی سرمایه ی اجتماعی:
الف) فرض کنید گروهی از قاچاقچیان حرفهای تصمیم گرفتهاند برای انجام یک قاچاق بزرگ مثل وارد کردن خودرو یا گوشتهای آلوده با هم همکاری کنند اینها علاوه بر داشتن دانش و تجربه کافی برای انجام این کار تمامی تجهیزات و لوازم مورد نیاز را نیز فراهم کرده باشند. یعنی سرمایه انسانی و سرمایه فیزیکی فراهم است حال آیا با وجود این دو دسته شرایط قاچاق بزرگ انجام خواهد شد. جواب مسلماً منفی است تا زمانی که گروه قاچاقچیان در میان خودشان اعتماد متقابلی نداشته باشندو تازمانی که قواعد جدی و آهنینی برای همکاری برقرار نباشد و حق و یا سهم هر یک از افراد پیشاپیش مشخص نباشد اقدام مشترک برای قاچاق آغاز نخواهد شد.
این اعتماد متقابل میان دزدان و پایبندی به قواعد مورد توافق محیط همکاری یا سرمایه اجتماعی سازمان قاچاقچیان محسوب میشود پس وقتی برای موفقیت دستهجمعی در انجام امور غیرقانونی، قانونمندی و قانونمداری شرط است و برای کامیابی غیرمنطقی منطق لازم است و برای موفقیت غیر قابل اعتمادترین گروهها اعتماد لازم است بیگمان جامعه صالحان نیز برای رشد و توسعه و دستیابی به اهداف بزرگ بیشترین نیاز را به سرمایه اجتماعی دارد.
بیسرمایه اجتماعی هیچ اجتماعی به هیچ سرمایهای نمیرسد. در سازمانها و بنگاهها و جوامع امروزی سرمایه اقتصادی از نظر درجه اهمیت پایینترین مرتبه را دارد. در بازارهای امروزی میلیاردها دلار معامله صرفاً براساس اعتماد و توافق دوجانبه صورت میگیرد به خصوص در بازارهای بورس و بازار آتیها که گاه محصولی که در چند ماه آینده تولید میشود از امروز مورد معامله قرار میگیرند.در بازار نفتی میلیونها بشکه صرفاً بر اساس یک توافق ظاهری معامله میشود.
ب) مثال بارزتر سرمایه اجتماعی تیم فوتبال است که در آن زمین چمن و تجهیزات ورزشگاه سرمایه مادی و اقتصادی و بازیکنان و مربیان تکنیکی سرمایه انسانی و داوران بیطرف و قواعد تعریف شده و روشن بازی و رفتار اخلاقی بازیکنان در مجموع سرمایه اجتماعی بازی را شکل میدهند اگر چه این سه دسته سرمایه مکمل یکدیگرند اما ترتیب اهمیت آنها قابل شناسایی است. حال ببینیم اگر تکتک این سه سرمایه را حذف کنیم چه اتفاقی رخ خواهد داد. اگر عدهای فوتبالیست داشته باشیم و یک ورزشگاه اما هیچکدام از بازیکنان حاضر نباشند به قواعد بازی تن در دهند و یا هیچ کس را بعنوان داور قبول نداشته باشند هرگز بازی صورت نمیگیرد لذا در صورت فقدان سرمایه اجتماعی اصلاً بازی فوتبال صورت نمیگیرد اما اگر بازیکنان باتجربه و تکنیکی نباشند یعنی سرمایه انسانی موجود نباشد بازی صورت میگیرد اما بسیار بیرونق و ناپخته و بدون جذابیت بگونهای که هیچ تماشاگری را جذب نمیکند پس در این حالت بازی آغاز میشود ولی در دستیابی به اهداف خود موفق نیست حال اگر بازیکنان تکنیکی، باتجربه حضور داشته باشند و داور بیطرف نیز قواعد تعریف شده را اعمال و نظارت نماید اما ورزشگاه وجود نداشته باشد میتوان بازی جالب و جدی و پرحرارتی را در یک زمین ساده انجام داد.
منابع:
- ازکیا، مصطفی و غفاری، غلامرضا؛ توسعه روستایی با تأکید بر جامعه روستایی ایران، نشر نی، تهران. 1383
- اکبری، امین (1383): نقش سرمایه ی اجتماعی در مشارکت: بررسی تاثیر سرمایه ی اجتماعی بر مشارکت سیاسی، اجتماعی (مطالعه موردی روستای فارسنج از توابع سقز) دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران
- توسلی، غلامعباس؛ سرمایه ی اجتماعی، ثروت نامرثی، نشریه حیات نو اقتصادی. 1384
- شارعپور، محمود؛ نقد و بررسی کتاب پایان نظم، کتاب ماه علوم اجتماعی، شماره مهر و آبان. 1379
- فوکویاما، فرانسیس؛ پایان نظم، ترجمه غلامعباس توسلی، تهران، انتشارات جامعه ایرانیان، چاپ اول، سال 1379
- شاه حسینی، ماهرو (1381): مطالعه و بررسی تاثیر سرمایه ی اجتماعی در عملکرد انجمنهای اعتبار گردشی زنان در تهران، دانشگاه آزاد اسلامی (واحد علوم و تحقیقات).
[1] - شورای عالی انقلاب فرهنگی، سید احمد فیروزآبادی،1384،278صفحه
[2] - THE WORLDBANK GROUP, SOCIAL CAPITAL FOR DEVELOPMENT, "WHATIS SOCIAL
- لینک منبع
تاریخ: شنبه , 07 مرداد 1402 (17:16)
- گزارش تخلف مطلب