تفاوت تهمت، افترا و دروغ
واژه تُهمت از تَهِمَ گرفته شده، که به معنای متغیر و بدبو گردید، است. در اصطلاح تهمت عبارت است از سخنی خلاف که در بردارنده نسبت ناروایی به کسی باشد. مفهوم تهمت نزدیک به معنای غیبت است. زیرا غیبت آن است که با برملا کردن عیب کسی بخواهیم او را از چشم دیگران بیاندازیم، حال اگر آن عیب در طرف باشد، گفتن آن می شود غیبت و اگر نباشد، تهمت خواهد بود. پس تهمت را می توان چنین گفت: کار ناشایستی را به دیگری نسبت می دهد، در حالی که آن عیب و ایراد در او نیست. تهمت از جمله گناهان بزرگی است که می تواند ایمان را از بین ببرد.
امام صادق علیه السلام می فرماید: هنگامی که مؤمنی به برادر دینی خود تهمت می زند، ایمان در قلب او از بین می رود، همچنان که نمک در آب حل می شود.(1) در باب تهمت نکته قابل توجه این است که گاهی انسان کاری را به فردی نسبت می دهد که او انجام نداده است و گاهی شخصیت طرف را بد ترسیم می کند و می گوید روش و رویه و روحیه فلان شخص این گونه است، در واقع شخصیت او را مورد لطمه و صدمه قرار می دهد. مثلاً می گوید فلان آدم، شخصی خسیس و پست است.
در ضمن باید یادآور شد که بدترین تهمت ها این است که انسان به خدا، قرآن، رسول و ائمه اطهار تهمت بزند. مثل اینکه برای خدا شریک قائل شود و یا منکر معاد باشد یا چیزی را که ائمه نگفته اند به آنان نسبت بدهد.
تهمت دو صورت دارد:
1. افتراء: تهمت زننده با علم و آگاهی، گناه یا عیبی را به شخصی نسبت می دهد. یعنی می داند که آن شخص دارای این عیب نیست و یا این گناه از او صادر نشده است. مع الوصف آن را به او نسبت می دهد. که در اصطلاح به آن افتراء گویند.
2. بهتان: تهمت زننده بدون علم، بلکه از روی ظن و گمان چیزی را به شخصی نسبت می دهد که در اصطلاح به آن بهتان گویند. ریشه بهتان همان سوء ظن و بدبینی نسبت به دیگران است که موجب می شود هر کاری که از دیگران صادر شود آن را حمل بر فساد و بدی کند. اکثر تهمت ها بخاطر نا آگاهی و سوء ظن است.
توضیح بیشتر
افتراء: افتراء به معنای فَری (بر وزن فرط) که واژه «فری» در اصل به معنای قطع کردن و شکافتن است. به این معنا که پوست درخت را برای دوختن و اصلاح قطع کرده و از آن استفاده می کردند.(2) سپس به هر کار خلافی از جمله شرک و دروغ و تهمت اطلاق شده است. در اصطلاح به معنای از پیش خود بافتن، به دروغ به کسی چیزی نسبت دادن، متهم ساختن ناروای فرد و یا گروه یا نهادی خاص از روی بدخواهی، انگیزه های خودخواهانه، حسد، انتقام و مانند آن است.(3)
تفاوت دروغ با افتراء نسبت بین دروغ و افترا نسبت عموم وخصوص مطلق است، دروغ هرسخنی است که بر خلاف واقع باشد، ولی افتراء آن است که این سخن خلاف، در بردارنده نسبت ناروایی به کسی باشد.(4) یعنی افتراء نسبت دادن چیزی به کسی است، در حالی که دروغ باشد آن نسبت. افترا در حقیقت نوعی کذب و دروغ است با این تفاوت که دروغ ممکن است نسبت به خود و یا دیگری باشد و در آن مدح و ستایش نیز وجود داشته باشد ولی افترا، دروغی فسادانگیز است که همواره نسبت به دیگری انجام می شود. که هدف از افتراء ایجاد شکاف و قطع رابطه فرد با جامعه است.
مصادیقی از افتراء در داستان حضرت یوسف علیه السلام، همسر عزیز، برای رهایی از اتهام کام گرفتن، آن حضرت را متهم می سازد تا با افترا، خود را از پیامدهای گناه و جرم برهاند.(5) به حضرت مریم نیز در تولد عیسی علیه السلام افترا زده می شود که در سوره مریم خداوند آن را بیان می کند.(6)
بهتان: بهتان به معنای دروغ بستن، تحیر و دروغ بزرگی که شنونده را مبهوت می سازد، به کار رفته است.
کلمه بهتان به معنای افتراء است و اگر آن را بهتان نامیده اند، چون شخص مورد نظر را مبهوت می کند که یا للعجب، من کی چنین حرفی را زده و یا چنین کاری را کرده ام؟
بهتان، اخباری بدون علم و ادعایی بدون دلیل است.(7)
چند مصداق از بهتان کسی چیزی را گم کند و به مجرد گمان بد بردن به کسی، او را متهم کند.
زنی را در بیرون ببیند و گمان بد در مورد او ببرد که مثلاً او قصد کار بدی را دارد.
تفاوت غیبت و بهتان غیبت آن است که درباره برادر مسلمانت چیزی را بگویی که خداوند پنهان داشته، اما بهتان این است که چیزی را بگویی که در او وجود ندارد.(8) در حقیقت بهتان از بدترین انواع دروغ و کذب است زیرا هم مفاسد عظیم کذب را دارد هم زیان های غیبت و هم بدترین نوع ظلم و ستم است.
در نتیجه گیری به فرق بین این سه واژه اشاره می کنیم:
تهمت یک معنای عامی دارد که عبارت است از نسبت خلاف دادن به کسی.
این نسبت اگر با آگاهی باشد، یعنی بداند که این عیب یا خلاف در آن شخص نیست ولی به او نسبت بدهد، در این صورت به این نسبت دادن افتراء می گویند.
ولی اگر نسبت دهنده از روی ظن و گمان بدون دلیل و علم، چیزی را به کسی نسبت بدهد بهتان نامیده می شود.
در واقع هر دو، یعنی افتراء و بهتان از مصادیق تهمت به حساب می آیند، که تفاوت شان در شدت و ضعف، نسبت داده شده است.
پاورقی:
1. کلینی، محمد بن یعقوب کافی، ج2، ص361.
2. راغب اصفهانی، مفردات.
3. مفردات، لسان العرب، مجمع البحرین.
4. مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، انتشارات مدرسه امام علی(ع)، 1385، ج3، ص221.
5. یوسف: 25.
6. مریم: 27 28.
7. ترجمه المیزان، ج15، ص132.
8. تفسیر نمونه، ج22، ص201
- لینک منبع
تاریخ: جمعه , 10 آذر 1402 (07:17)
- گزارش تخلف مطلب