قید و بندها، سنگی پیش پای ازدواج ایرانی
عروس که جهاز نداره...
پیش به سوی ازدواج آسان
این روزها بساط جشن عقد و عروسی در کشور برپاست. ماه های رجب و شعبان به دلیل اعیاد مبارک، روزهای خوبی برای برگزاری مراسم اینچنینی است؛ مراسمی که از مدت ها قبل تدارک اش چیده شده و افراد زیادی را درگیر آماده کردن مقدمات پیوند فرخنده زوج جوان کرده است. کسی نیست که نداند این روزها مخارج بالای برگزار کردن جشن ازدواج و شروع زندگی مشترک، چه باری بر دوش خانواده ها می گذارد، اما در این میان هستند جوانانی که سادگی و صداقت را اصول زندگی خود قرار می دهند و به جای خرج تراشی های معمول و گاه بی مورد، با کمال سادگی زندگی مشترک شان را آغاز می کنند. این ها، همان کسانی هستند که دنبال تالارهای لوکس و منوی غذای آنچنانی نیستند. عین خیالشان هم نیست که ماشین عروس شان لیموزین و پورشه نباشد که با پول کرایه یک شب اش، چه کارها که نمی توان کرد. راستی یادتان هست جریان پژوهای تشریفاتی را که برای اجلاس عدم تعهد تولید شد و بعد به فروش رسید و سر از موسسات خدمات مجالس درآورد تا کجاوه عروس و دامادها شود؟ عروس و دامادهایی که خیلی وقت ها سبک زندگی و سطح درآمدشان، هیچ جوره به ضیافت عروسی شان نمی آید و گاه از جشن های باشکوه و آنچنانی، راهی آپارتمان های نقلی اجاره ای می شوند که باید زیر سقف اش، ماه ها و حتی سال ها، قسط های مراسم یک شب عروسی را بپردازند. اما برای آنها که سادگی را ترجیح می دهند هم راه هایی هست که بشود با آن یک جشن کوچک و آبرومندانه برگزار کرد و راهی خانه بخت شد. موسسات برگزاری ازدواج آسان هم با همین هدف راه اندازی شد. پیش از آن ازدواج دانشجویی و گروهی، راه را برای برگزاری ازدواج آسان باز کرده بود؛ طرحی که نه تنها در ایران، بلکه در برخی کشورهای دیگر هم اجرا می شود و اتفاقاً کم طرفدار هم نیست. گروه های خودجوشی هم همیشه از گذشته تا کنون وجود داشته اند که در امر ازدواج به صورت خیرخواهانه به فعالیت می پردازند و مثلاً برای عروس های بی بضاعت جهیزیه فراهم و هزینه ازدواج زوج های کم توان مالی را تقبل می کنند. البته متاسفانه از آنجایی که همیشه پای کلاهبرداران به هر کاری باز می شود، این گونه فعالیت های خیرخواهانه هم از تیررس سوء استفاده آنها مصون نمانده است. نمونه اش کلاهبرداری های میلیاردی که در قالب موسسات دروغین ازدواج آسان و مجمع خیالی خیران، انجام شده و آه از نهاد مالباختگان برآورده است. تصور کنید زوج های جوانی را که اندک پس اندازشان را به موسسات کاذب می برند تا با حداقل هزینه جشن کوچکی برایشان ترتیب داده شود و بعد متوجه می شوند که موسسه کلاهبرداری کرده و همان پس انداز مختصرشان هم از بین رفته است. راستی چه جور آدم هایی هستند آنهایی که دلشان می آید چنین ضربه ای را به زوج هایی که در ابتدای راه زندگی ایستاده اند، وارد کنند؟!
بالاخره روزی که پریوش خانم منتظرش بود، فرا رسید. از مدت ها قبل برایش برنامه ریزی کرده بود. سفارش داده بود چند مدل شیرینی و دسر، از قنادی معروف بیاورند. بساط شربت، چای و نسکافه هم برپا بود. ماه ها بود که داشت زحمت می کشید و حالاوقت آن بود که نتیجه زحماتش را پیش روی دوست و فامیل قرار دهد. از تصور اینکه چقدر مورد تحسین قرار می گیرد، در دلش قند آب می شد. خصوصاً خانواده داماد که چقدر قدردانش می شدند و خود داماد هم حتماً به خاطر وجود چنین مادرزنی، به خودش می بالید. «جهیز بران» دختر یکی یکدانه اش باید به بهترین شکل برگزار می شد، شوخی که نبود. خستگی روزهایی که پای پیاده کل بازار را گز کرده و با کلی بار به خانه برمی گشت، هنوز در تنش مانده بود. چقدر از این ور و آن ور وام گرفته و مقروض چند نفر شده بود تا بتواند برای تنها دخترش سنگ تمام بگذارد. حرف آنهایی هم که می گفتند حالاچه لزومی دارد که جهیزیه به این سنگینی بدهی، اصلاً به خرجش نمی رفت و همیشه در جواب می گفت: «مگر من چند تا دختر دارم؟! اگر کم بگذارم آن وقت مردم نمی گویند دلش نیامد به دختر یکی یکدانه اش جهیزیه درست و حسابی بدهد؟!» با اینکه فشار روی خانواده زیاد بود، اما او با همین حرف ها، خودش را آرام می کرد و در دلش می گفت: «این عروسی به سلامتی بگذرد، قرض و قوله ها را خرد خرد می دهیم.»
بالاخره روز جهیزبران دختر پریوش خانم هم رسید و چه بارک الله گفتن ها بود و چه تحسین ها که نثار مادر نمونه شد؛ در این میان بعضی ها هم بودند که گاه درگوشی چیزی با هم می گفتند و احتمالاً خرده ای به جهیزیه می گرفتند که البته از چشم مادر عروس پنهان نبود و به خاطر همین نجواها هم بود که گه گاه چهره خندانش اندکی مکدر می شد. همه می دانند که جهاز بران، رسمی نیست که هنوز آنقدرها رایج باشد اما خیلی ها هم هستند که اصرار دارند این مراسم را هرطوری هست برگزار کنند. جهیزیه را مرتب و با سلیقه بچینند و به آشنا و فامیل نشان دهند. قدیم ها البته جهیزبران جور دیگری بود. قدیمی ها نقل می کنند که روز مراسم، جهاز عروس را در طبق هایی می گذاشتند و همراه نقل و شیرینی به خانه داماد می بردند. جهیزیه ای که شامل چند تکه ظرف و ظروف ضروری، پارچه، فرش و زیر انداز، ابزار خیاطی، چند دست رختخواب و سایر لوازم ضروری برای شروع زندگی زوج جوان می شد که با سلام و صلوات به خانه داماد می رفت و ساده و باسلیقه، به دست خانم های باتجربه فامیل چیده می شد. عروس ها هم با همان جهیزیه سال ها زندگی می کردند، چند تا بچه می آوردند و بعد اگر ضرورتی حس می کردند یا به خانه بزرگتری نقل مکان می کردند، وسایل دیگری اضافه می کردند.
بعدتر هم، در سال های جنگ و پس از آن، آن وقت ها که فرش ماشینی و یخچال عروس را با حواله تحویل می گرفتند و گاز رومیزی سه شعله را از تعاونی محل می خریدند، کسی حواسش به اینکه سرویس قاشق و چنگال عروس، مارکش فلان بود و رومیزی های سرمه اش خدات تومان می ارزید، نبود. حالااما با قدیم کمی فرق دارد. خیلی از رسم های قدیمی از بین رفته اند اما رسم جهیزیه دادن، آنهم از نوع سنگین و پرتجمل، انگار هر روز پررنگ تر می شود. خیابان امین حضور از آن مکان هایی است که خانواده هایی را که برای خرید جهیزیه آمده اند، می توان براحتی در آن پیدا کرد. پدر، مادر و دختر که بعضی وقت ها فرد دیگری هم همراهشان است. شاید یکی از تجربه دارهای فامیل که مثلاً چند تا دختر شوهر داده و به چم و خم کار وارد است و راه و رسم چک و چانه زدن را هم خوب می داند، گرچه مغازه دارهای اینجا عمدتاً یک کلام هستند، خصوصاً آنها که مدعی نمایندگی برندهای مطرح اند و هیچ جوره راضی به تخفیف دادن نمی شوند و با گفتن یک جمله که «اجناس ما شرکتی است» خودشان را راحت می کنند. در بازار لوازم برقی، هرچه دلتان بخواهد هست، آن هم در انواع و اقسام متنوع. بسته به این دارد که چقدر بخواهید هزینه کنید و خرید چه وسایلی مدنظرتان باشد.
«همه یک جور نیستند. بعضی ها همه نوع لوازم می خواهند. دوست دارند جهیزیه تکمیل باشد. یخچال حتماً باید ساید بای ساید باشد و گاز و ماشین لباسشویی هم آخرین مدل بازار. باقی لوازم برقی را هم حتماً می خواهند. بعضی ها هم فقط به خرید وسایل ضروری، آن هم در ساده ترین و ارزان ترین شکل ممکن قناعت می کنند. به هرحال دست مردم تنگ است دیگر!» اینها را یکی از مغازه دارهای امین حضور می گوید. همان ها که هر روز با عده زیادی از کسانی که برای خرید جهیزیه می آیند، روبه رو می شود. «از شما فهرست جهیزیه هم می خواهند؟» در پاسخ به این سوال می گوید: «بعضی ها ماشاءالله خودشان حسابی وارد هستند. بعضی ها هم کارشان را راحت می کنند و از ما می خواهند فهرست کامل جهیزیه را به آنها بدهیم. فهرست کامل، شامل تمام وسایل برقی می شود.» و آن وقت انگار که فهرست را از بس که تکرار کرده، از حفظ باشد، شروع به شمردن می کند: «جاروبرقی، ماکرو ویو، غذاساز، چرخ گوشت، پلوپز، زودپز، بخارپز، آرام پز، قهوه جوش، توستر، جاروی شارژی، ماشین ظرفشویی، بخارشوی، چای ساز، گوشت کوب برقی، تخم مرغ پز، همزن برقی، اتوی پرسی، ساندویچ ساز، سبزی خردکن، کباب پز، آب پرتقال گیری، رنده برقی و...» آدم سرش گیج می رود. تازه اینها بجز یخچال، گاز و ماشین لباسشویی است که جزو ضروریات جهیزیه به حساب می آید. «این همه وسیله؟! واقعاً تازه عروس از تمام این لوازم استفاده می کند؟!» مرد می خندد و می گوید: «بیشترشان فقط دکور هستند در خانه، می خرند که داشته باشند. نمونه اش دختر خود من. 3 سال پیش عروسی کرده و از خیلی لوازم برقی اش حتی یک بار هم استفاده نکرده است. قدیم ها کجا اینطوری بود؟ اووووه، بعد چند سال که زندگی عروس و داماد می گذشت، تازه پولی جمع می کردند و یک تکه وسیله برقی که نیاز داشتند می خریدند و کلی هم به خاطرش کیف می کردند.»
او ادامه می دهد:«حالاهمه چیز حاضر و آماده در اختیار جوان ها قرار داده می شود. دیگر قدر نمی دانند، چون برای به دست آوردنش زحمتی نکشیده اند. به نظر من وجود این همه وسیله آن هم در آپارتمان های کوچک فعلی، هیچ ضرورتی ندارد و بیشتر برای چشم و همچشمی است. مثلاً همین ماکرو ویو، که تا چند سال پیش معدود خانواده هایی آن را در آشپزخانه داشتند، حالایک پای ثابت جهیزیه است. انگار نباشد، نمی شود. همه هم آخرین مدلش را می خواهند. حتماً باید دارای قابلیت انواع پخت باشد اما واقعیت این است که بیشتر خانواده های ایرانی از ماکرو ویو فقط برای گرم کردن غذا و نان و باز کردن یخ مواد غذایی فریزی استفاده می کنند.» لوازم برقی، تنها بخشی از جهیزیه پر و پیمانی است که عروس خانم باید با آن راهی خانه بخت شود. مبلمان، سرویس خواب، انواع سرویس های ظرف و ظروف و لوازم آشپزخانه، لوازم صوتی و تصویری، فرش، لوستر، پرده و کلی خرده ریز دیگر هم هست که محاسبه قیمت تمامشان، دود از سر آدم بلند می کند. اما نکته جالب، خرید لوازم غیر معمول در جهیزیه است که به تازگی در میان برخی خانواده های مرفه رایج شده؛ لوازمی مثل پیانو و میز بیلیارد که جهیزیه عروس را کامل تر از کامل می کند!
شما جهیزیه بخرید، ما تزئین می کنیم!
خرید جهیزیه یک بحث است و تزئین اش، بحثی دیگر. تعجب نکنید! تزئین جهیزیه هم از آن کارهایی است که گرچه از گذشته به شکلی معمول و در حد بستن روبان های رنگی به برخی لوازم عروس، مرسوم بوده اما حالاشکلی کاملاً تخصصی پیدا کرده، تا جایی که در سایت های مختلف می توان تصاویر مربوط به تزئینات جهیزیه را دید که شامل تمام قسمت های خانه حتی سرویس بهداشتی می شود! مبتکران این ایده خلاقانه، پا را از این نیز فراتر گذاشته اند و در قالب موسسات خدمات ازدواج به ارائه چنین خدماتی اقدام می کنند. به هرحال وقتی تقاضا وجود دارد، پای عرضه هم به میدان باز می شود و در شرایطی که چشم و همچشمی ها، گاه اولویت اول برخی خانواده ها می شود، چه کاری بهتر از هرچه بیشتر توی چشم آوردن جهیزیه تمام و کمال عروس!
پیدا کردن این موسسات، کار چندان سختی نیست. آگهی ها در صفحات وب درج شده اند. بعضی از موسسات سایت هم دارند که در آن به معرفی انواع خدماتی که ارائه می دهند، پرداخته اند و عکس های نمونه کار را هم ضمیمه اش کرده اند تا دیگر هیچ جای ابهامی برای مشتری باقی نماند. با یکی از شماره ها تماس می گیرم. مربوط به یکی از همان موسسات دارای سایت. مردی که آن سوی خط است، با خوشرویی جواب می دهد. قبل از اینکه پاسخ سوال را بدهد هم، دعای خیر می کند برای زوج خوشبخت که حالالابد دغدغه تزئین جهیزیه را دارند در روزهای اندک باقی مانده تا عروسی. به گفته او، خدمات، هم به صورت پکیج ارائه می شود و هم به شکل تکی. وقتی متوجه می شود که فقط برای تزئین جهیزیه تماس گرفته ام، شروع می کند به توضیح دادن:«نرخ تزئین جهیزیه بسته به متراژ خانه و مقدار وسایل، فرق می کند. مثلاً ممکن است در یک خانه 60، 70 متری آنقدر وسیله وجود داشته باشد که بیشتر از تزئین یک آپارتمان 100 متری زمان ببرد. نوع خدماتی هم که مشتری خواهان آن است، در قیمت تاثیر دارد. به عنوان مثال بعضی ها دوست دارند طرح خاکی تزئین کنند و بعضی ها طرح سنتی.» «طرح خاکی؟!» از ابراز تعجبم جا نمی خورد و با همان لحن می گوید: «بله، در تزئین طرح خاکی وسایل را با ماده ای شبیه خاک می پوشانیم و قسمت هایی از آن را پاک می کنیم. کار جالبی می شود. البته زحمت تمیز کردن بعدش به دوش عروس خانم و خانواده اش می افتد. کار سختی هم نیست. به این طرح، کویری هم می گویند. البته بیشتر مشتری ها طرح های سنتی و فانتزی را ترجیح می دهند.»
قیمت ها به گفته او، از 800 هزار تومان شروع می شود و تا 4 میلیون تومان هم ممکن است برسد. البته توجه داشته باشید که این مبلغ تنها برای تزئین جهیزیه دریافت می شود که ممکن است از دو ساعت تا یک روز تمام، وقت ببرد. در ضمن آن طور که مسئول موسسه می گوید، خرید وسایل معمول تزئین مثل روبان و شمع بر عهده خود مشتری است و تیم تزئین که از یک تا 4، 5 نفر ممکن است متغیر باشد، فقط لوازم مخصوص کار خود را به همراه می آورند. عکس ها را دوباره نگاه می کنم. تصویر آشپزخانه ای که تمام وسایلش روی کانتر چیده شده، آن هم به شکلی که هیچ چیز حتی یک نمکدان کوچ، از چشم مخفی نماند و لابه لای وسیله ها هم تا دلتان بخواهد مروارید و گل پارچه ای دیده می شود یا یخچالی که آنقدر پر از خوراکی شده که بعید به نظر می رسد تا ماه ها بعد از عروسی، به مصرف زوج جوان برسد. البته هنر، در تزئین یخچال تا جایی کامل شده که در یکی از عکس ها، تصویر فریزر یخچال با در باز به چشم می آید که یک مرغ و خروس یخ زده را که لباس عروس و داماد پوشانده اند، طوری در آن نشانده اند که آدم خیال می کند، مرغ و خروس ها از ابتدای خلقت شان، جامه پوش بوده اند!
تزئین سرویس بهداشتی هم از دیگر جاهای خانه کم نمی آورد؛ از گل های قرمز که به شکل قلب کف آن چیده شده گرفته تا نمایش انواع صابون و شامپو که به نظر می رسد برای مصرف 5 سال آینده زوج جوان، کفایت کند. جهیزیه سنگین، خوشبختی نمی آورد. این را بارها به زبان گفته ایم، اما آیا وقتی پای عمل به میان می آید، باز هم حاضریم بادی به غبغب بیندازیم و به همان محکمی جملات شعارگونه اینچنینی را به زبان آوریم؟ گیریم پدر و مادری آنقدر وسعشان نرسید که دختر دلبندشان را با جهیزیه پر و پیمان راهی خانه بخت کنند؛ آن وقت فامیل و آشنا باید یک شیپور دستشان بگیرند و کل شهر را خبر کنند که فلانی عروس بی جهاز بود و هزار حرف و حدیث دیگر؟! اصلاً خانواده هایی که زیربار قرض و مشکلات می روند تا فقط جلوی حرف مردم را گرفته باشند، چگونه می توانند اطمینان داشته باشند که به مقصودشان می رسند. مگر نه اینکه از قدیم گفته اند:«در دروازه را می شود بست اما در دهان مردم را نمی شود» می دانید چند دختر دم بخت به خاطر همین قید و بندها، خواستگارها را جواب می کنند و در خانه می مانند تا پدر و مادر را شرمنده دوست و فامیل نکنند؟ با وجود این شرایط چطور می توان ازدواج آسان را بین جوانان ترویج کرد؟ سازمان ثبت احوال، تعداد جوانان ازدواج نکرده را 11 میلیون نفر اعلام می کند و این در حالی است که مکرر نسبت به پایین آمدن نرخ ازدواج و کاهش رشد جمعیت، هشدار داده می شود. با این احوال هنوز هم بسیاری از ما در قید و بند رسوم دست و پاگیر هستیم و به جای اهمیت دادن به اصل، حاشیه را در اولویت قرار داده ایم.
نویسنده: مریم طالشی
منبع: روزنامه ایران، شماره 5942 به تاریخ 10/3/94، صفحه 9
- لینک منبع
تاریخ: چهارشنبه , 18 مرداد 1402 (08:16)
- گزارش تخلف مطلب